پاتوق مجازی نورالهدایی ها

پاتوق مجازی نورالهدایی ها

رفتار بهتر(آبرو داری)

شنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۲:۴۲ ب.ظ




مرد خراسانی خیلی ناراحت بود.چون تمام پول سفرش تمام شده بود ونمی توانست از مدینه به وطنش خراسان یرگردد.او همینطور که تنها وغریبانه راه می رفت به یاد امام رضا علیه السلام افتاد.ته دلش خوشحال شد وچشم هایش برقی زد.از یک عطر فروشی نشان خاه امام را گرفت.بعد با عجله راه افتاد او خیلی زود به در خانه امام رسیددر آن باز بود.در زد.یک نفر گفت:بفرمایید داخل.!با اضطراب وعجله پا به خانه گذاشت.بوی دلنشینی را حس کرد خانه بوی گل می داد.در حیاطش چند درخت با میوه های آبدار بود.وسط ان یک چاه بود.بر روی چرخ چاه یک جفت کبوتر سفید چرت می زدند.مرد خراسانی وارد اتاق شد وسلام کرد.امام رضا علیه السلام با احترام ولبخند جواب گرمی را به او داد.از انجایی که در اتاق چند نفر دیگر بودندمرد خراسانی اول خجالت کشید که حرفی بزند اما با خودش گفت:من که گناهی نکرده ام .خرجی راهم تمام شده ،تازه اگر به شهرم برسم ان پول را از طرف امام به مستمندان صدقه می دهم .

-ای پسر رسول خدا من یکی از دوستان شما وپدران عزیزتان هستم.از سفر حج می آیم.من در سرزمینی که زندگی می کنم آدم ثروتمندی هستم اما .....مرد خراسانی حرفهایش را زد ،وقتی ساکت شد امام رضا علیه السلام از جا برخواست وبه اتاق دیگری رفت.بعد ازچند لحظه از یالای در اتاق کیسه ای را به طرف او گرفت وگفت:این دویست دینار را بگیر وتوشه راه کن.لازم نیست ان را از طرف من صدقه بدهی .مرد خراسانی با خوشحالی تمام کیسه پول را گرفت،تشکر کرد ورفت.:امام علیه السلام از اتاق در آمد .یکی از مهمان ها که از کار امام تعجب کرده بود پرسید :چرا شما از بالای در به او پول دادید و نگذاشتید آن مرد شما را ببیند؟امام جواب داد:نمی خواستم در لحظه کمک کردن مرا ببیندوبه خاطر پولی که به او می دهم خجالت بکشد.!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۱/۱۵

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی