پاتوق مجازی نورالهدایی ها

پاتوق مجازی نورالهدایی ها

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «باهم بخندیم» ثبت شده است

قلقلک

 

قوقولی قوقو

ازخروسی پرسیدند:چرا با چشمان بسته می خوابی؟

جواب داد:می خواهم همه بدانند من قوقولی قوقو را ازحفظ بلدم.


بازی

گلی:مامان می گذاری با سارا بازی کنم؟

مادر نه!

گلی :پس بگذار با او دعواکنم


گریه

مادر:گلی جانئ چرا گریه می کنی ؟

گلی:چون داداشی اذیتم کرده.

مادر:چه کارت کرده دخترم؟

گلی:می خواستم بزنم توی کله اش.

خودش را عقب کشید ،دستم به دیوار خورد ودرد گرفت.


بشقاب

مادر:گلی جان مطمئنی که بشقابت تمیز است؟

گلی:بله مامان،همین امروز گربه آن را لیسیده!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۰۲
نورالهدی امام رضا


مترسک

کشاورز اولی:امسال مترسکی توی باغ گذاشته ام که پرنده ها از ترسشان از آنجا رد نمی شوند!!

کشاورز دومی:این که پیزی نیست.من مترسکی توی زمینم گذاشته ام که پرنده ها از ترسشان هرچه برده بودند پس اوردند.!!!



خط خوش

معلم:بهرام!چرا این قدر بدخط می نویسی!

بهرام:آقا اجازه چرا سعی کنم خوش خط بنویسم.آخر من می خواهم دکتر بشوم.!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۳ ، ۱۴:۴۹
نورالهدی امام رضا


  • یه نفر میره پیتزافروشی،به فروشنده می گه:آقا لطفا پیتزای منو شانزده قسمت کن!فروشنده میگه :برای چی؟جواب می ده:آخه دفعه قبل هشت قسمتش کردی سیر نشدم!
  • ازیه مریض می پرسن چرا قرص هایت  رو سر وقت نمی خوری؟میگه می خوام میکروب هارو غافل کنم!
  • یه نفر کیسه سیمان رو گذاشته بود روی گردنش وبه سختی اونو می برد.ازش پرسیدن:خوب چرا کیسه رو با فرغون نمی بری؟جواب داد:دفعه قبل با فرغون بردم لاستیک فرغون گردنم رو اذیت کرد!!
  • معلم:اگه آب نبود چی میشد:دانش آموز:آقا... اجازه!نمی تونستیم شنا یاد بگیریم غرق می شدیم!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۵۶
نورالهدی امام رضا