پاتوق مجازی نورالهدایی ها

پاتوق مجازی نورالهدایی ها

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خانه خدا» ثبت شده است



فوتبال که تمام شد توپ را برداشتم وبا بچه ها خداحافظی کردم به خانه که رسیدم توپ را توی حیاط گذاشتم ووارد خانه شدم مادر توی آشپزخانه نهار درست می کردزهرا هم روبروی تلویزیون با عروسکش بازی می کردبه طرف آشپزخانه رفتم وبه مادر سلام کردم جوابم را داد و گفت:احمد جان دست وصورتت را بشور ولباست را عوض کن.در ضمن باخت امروزتان را تسلیت می کنم .با تعجب پرسیدم مامان جون شما از کجا فهمیدید که ما باختیم؟من که چیزی نگفتم مادر لبخندی زد وجواب دادلازم نیست چیزی بگویی من خودم فهمیدم آخر من یک مادر هستم وهر مادری بچه هایش را خوب می شناسدگفتم بلی درست است که بازی را 6بر 4باختیم ولی در عوض یک بحث کارشناسی مهم کردیم الان هم منتظرم بابا بیایدوبا او مذاکره کنم صدای خنده مادرم بلند شد گفت:میبینم پسرم دانشمند شده واز کلمه های گنده گنده استفاده میکند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۲۵
نورالهدی امام رضا