پاتوق مجازی نورالهدایی ها

پاتوق مجازی نورالهدایی ها

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داستان های امامان» ثبت شده است



مرد با خوشحالی راه افتاد.به زنش گفت:این بار حتما مولایمان را به خانه دعوت میکنم.خانه را برای پذیرایی آماده کن..باید به بهترین شکل از مولایمان پذیرایی کنیم.زن که چشم هلایش از خوشحالی می درخشیداطاعت کرد وسراغ کارهایش رفت.مرد بهسوی خانه امام راه افتاد به امام که رسید وسلام کرد وبا شوق زیادخواسته اش را گفت.چهره امام پر از مهربانی شد.امام گفت:اگر این سه شرط را که میگویم بپذیری به خانه ات می آیم .اوفوری گفت:به روی چشم مولای من آن سه شرط چیست؟بفرمایید تا انجام دهم !

اول آنکه چیزی ازبیرون خانه ات تهیه نکنی.دوم انکه هرچه در خانه داری از ما دریغ نکنی.سوم آنکه به همسر و اهل خانه ات برای تهیه غذا سخت نگیری!

مرد که غرق تماشای چهره ی نورانی امامش شده بود پاسخ داد چشم چشم یا امیر المومنین .هرچه شما بگویید. فقط شما بیایید،من به حرفهای شما عمل میکنم.حضرت پذیرفت ومرد با خیال راحت به سمت خانه اش راه افتاد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۴ ، ۱۵:۱۵
نورالهدی امام رضا