پاتوق مجازی نورالهدایی ها

پاتوق مجازی نورالهدایی ها

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قصه های کودکانه رضوی» ثبت شده است

امام محمد باقر علیه السلام


آقا زین العابدین علیه السلام به سن جوانی رسیده بودوپدر میخواست دامادش کندفاطمه دختر برادرش امام حسن علیه السلام دختری مهربان وباتقوابود.چه ازاین بهتر !امام حسین علیه السلام باپسرش علی علیه السلام  صحبت کرد بعد هم با فاطمه حرف زد.هردو راضی بودند.چند روز بعد امام حسین علیه السلام مسلمان های مدینه را دعوت کرد تا به عروسی پسر وبرادرزاده اش بیایند.آن روز عروسی حضرت سجاد علیه السلام وفاطمه واقعا دیدنی بود.زن های بنی هاشم جمع شدند.اجاق ها را روشن کردند ودیگ ها را روی آتش گذاشتند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۴ ، ۱۷:۲۴
نورالهدی امام رضا

گوسفندی لاغر



میان راه مکه ومدینه روستای کوچکی بود به نام قدید.دراین روستا زنی به نام ام معبد زندگی می کرد .این زن خوش اخلاق ونیکو رفتار بودوزندگی ساده ای با همسرش داشت که او را ابومعبد می خواندند.روزی که ابومعبد بز وگوسفندانش را برای چرا به معبد برده بود پیامبر اسلام در راه خود به مدینه به این روستا رسید وبا همراهان درکنارخیمه افتاب زده معبدایستاد واز او پرسید آیا درخیمه خودخرما شیر ویا غذای دیگری وجود دارد که به آنها بفروشد؟ام معبد در پاسخ گفت:متاسفانه ما در خیمه خود هیچ نداریم در این هنگام پیامبر اکرم صدای ناله گوسفندی را شنید.از او پرسید آیا شما در خیمه خود گوسفند لاغر بیماری داریم که نتوانست همراه گوسفندان به صحرا برود پیامبر فرمودند این گوسفند شیری ندارد که بدوشیم ؟امام معبد با شگفتی گفت:شیر؟ازکجا شیر داشته باشد هم گرسنه است هم لاغر ورنجور .پیامبر ص فرمود:اگر اجازه دهید من شیر می دوشم.امام معبد اجازه دادپیامبر نزدیک آمد و در حالی که نام خدا بر لب داشت وازخدای مهربان درخواست خیر وبرکت می کرد شیر دوشید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۴۱
نورالهدی امام رضا