پاتوق مجازی نورالهدایی ها

پاتوق مجازی نورالهدایی ها



کوچه وشهرچراغان شده است

می وزد بوی خوش وعطر گلاب

آسمان پرشده است از شادی

به !چه زیبا شده امشب مهتاب

برلب حضرت کاظم زیباست

شکروتسبیح وخداوند ودعا

خانه روشن شده با آمدنش

پرشده ازخبرخوش دنیا

نجمه خاتون به بغل دسته گل

پسری پاک تر از صبح سپید

ماه هشتم به زمین آمده است

آن امامی که پناهست وامید

ان امامی که درخانه ی او

هرزمان بروی دل ها باز است

ضامن آهو وهردرمانده است

بین او دل ما صد رازست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۰۵
نورالهدی امام رضا

امام رضا علیه السلام


نام :علی

لقب ها:رضا،صابر،رضی...

کنیه:ابوالحسن

پدرومادر:امام موسی بن جعفرعلیه السلام،نجمه علیهاالسلام

روز ومحل تولد:پنج شنبه یازدهم ذی القعده 148قمری-مدینه

مدت امامت:بیست سال.مدت عمر:55سال

روز ومحل شهادت:آخرصفر203قمری-سنابادنوغان

مرقدمطهر:مشهدمقدس

هشتمین آفتاب مهربان اهل بیت علیه السلام درمدینه متولد شد.مادرش نجمه علیها السلام بود که حمیده علیها السلاممادر امام کاظم علیه السلام اورا به همسری ایشان برگزید .امام رضا علیه السلام از آغازتولد تاهنگام شهادت در مقابل حادثه های سختی در مدینه وخراسان قرار داشت .پدر میگفت:رضا برترین فرزند من است درسالهایی که پدر زندانی بود او به جای پدر به امور شیعیان ومحرومان می رسید وراه پدر را ادامه میداد.35 ساله بود که پدر در زندان هارون الرشید به شهادت رسید وامام رضا امام شیعیان شد .مدت امامتش حدود بیست سال بود که 17 سال ان در مدینه وسه سال آخر در خراسان گذشت.مامون عباسی که پس از پدر بر تخت نشسته بود به اجبار وزور ایشان را از مدینه به خراسان بردتا خلیفه کند،اماامام نپذیرفت.سپس به اجبار مامون ولیعهدی را پذیرفت وسرانجام با نیرنگ او مسموم شدوبه شهادت رسید.


من ارباب بودم .همراه  امام رضا به سفری می رفتیم.چند نفر دیگر هم بودند.چند خدمتکار سیاه وسفید هم مارا همراهی کردند.سر راه به یک باغ رسیدیم  ایستادیم برای نهار .سفره بزرگی پهن شد.امام رضا علیه السلام از ما خواست تا سر آن سفره بنشینیم .خدمتگزارها هم کنار ما نشستند حرصم گرفت وگفتم:آقا کاش دستور می دادید برای اینها سفره جداگانه می انداختند صورتش سرخ شد وبا ناراحتی جواب داد پروردگار ما یکی است ،پدر ومادرمان یکی است پاداش مادر نزد خدا به کارهایی است که انجام میدهیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۲۳
نورالهدی امام رضا



من کتابی آسمانی به نام قرآن هستم ودرمدت 23سال درشرایط گوناگون ازطرف خداوند به وسیله ی فرشته ی وحی (جبرئیل علیه السلام)برپیامبر اسلام صلی الله علیه وآله نازل شدم وایشان هم آیه های من را برای مردم می خواند.


در قرآن چه سخنانی آمده است.؟

من درباره ی سه چیز باشما سخن می گویم.نخست:عقاید:یعنی اون چیزهایی که جزو اصول دینهوشما باید ان ها را بادلیل باور کنیدوبپذیرید.

مانند ایمان به خدا وروز قیامت و...

بخش دوم به دستورهای اخلاقی مربوطه مانند :راست گویی،امانتداری،پاکیزگی،کمک به مستمندان و...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۳۵
نورالهدی امام رضا



مشهد گل شهرهای عالم         بیرون ببرد زسینه ماتم     
درشهر رضا،امام هشتم شاداست همیشه قلب مردم

من زاده ی مشهد رضایم            با لاله ی سرخ آشنایم

درشهر من آسمان همه روز    ازنور رضا شود دل افروز

پیوسته همه خداپرستان               ازگوشه وازکنار ایران

باشوق به سوی مشهد آیند         بر درگه نور سربسایند

بوسند زمین بارگاهش             بردیده کشند خاک راهش

هرحاجت خود به او بگویند         درمان وشفا از او بجویند

علیرضا باوندیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۳۴
نورالهدی امام رضا

ضرب المثل ها



یکی بود یکی نبود.حاکمی بود که فکر می کرد همه ی دنیا مال اوست وهمه باید گوش به فرمان او باشندواز او تعریف کنند.اسم این حاکم ستمگر وخودخواه اکبر شاه بود.یک روز اکبر شاه داشت از گذرگاهی عبور می کرد .دومرد فقیر هم از گذرگاه نشسته بودند ومنتظر بودند تا رهگذران پولی به آنها بدهند.وقتی ان دو مرد فقیر فهمیدند اکبرشاه به گذرگاه آمده،گل از گلشان شکفت.گدای اولی گفت:می دانی که اکبرشاهد ازچاپلوسی خوشش می آید.بیا از او تعریف کنیم تا پولی به ما بدهد.گدای دومی گفت:روزی رسان خداست.من ازین آدم ستمگر تعریف نمی کنم .دو مرد فقیر در حال گفتگو بودندکه اکبر شاه به انها نزدیک شد.گدای اولی فوری صدایش را بلند کرد وگفت:فقیر وبی چیزم .نیازمند نان شبم هستم.اکبرشاه ادم دست ودلبازی هست،اگر او چیزی به من بدهد دعاگویش خواهم شد.گدای دومی هم با صدای بلند گفت:اگر اکبرندهد خدای اکبر میدهد.اکبرشاه همه چیز را فهمید.تصمیم گرفت گدای دومی راتنبیه کندوبه گدای اولی به خوبی کمک کند...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۰۰
نورالهدی امام رضا



فسقلی: اگه گفتی خرگوش چی دوست دارد؟

قلقلی :خب معلوم است،هویچ!

فسقلی :حالابگو ببینم،خرگوش بی دندان چی دوست دارد؟

آن هم معلوم است آب هویچ


فلسقلی:توفکرمیکنی توی کره ماه آدم هست؟

قلقلی :نمی دانم ،شاید باشد!فسقلی:اگرباشد وای به حالشان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۵۰
نورالهدی امام رضا



یا امام رضا!

اززمانی که به سن تکلیف رسیدم ،دیدم به دنیا عوض شد .وقتی دیدم خداوند به من این سعادت را داده که عابد باشم ،شادمان شدم.ازخدا خواستم مرا از مسیر الهی منحرف نکند وهمیشه یادم بماند روزی هست که باید پاسخگوی کارهای خود باشم.

شیوا نوروزی از تهران


شعری را که مائده بهرامی از نجف اباد اصفهان خودش سروده وبرای ما فرستاده ،باهم می خوانیم:

درخواب بودم یک بچه آهو   من می دویدم این سو وآن سو

دنبال من بود یک مرد صیاد      ازترس کردم هی داد وبیداد

آقارو دیدم                  پاشو بوسیدم

منو که اون دید          سرم رو بوسید

ضامن من شد         مثل یه کوه شد

نجاتم او ئائ              از دست صیاد

از خواب پریدم               آقارو ندیدم

کردم آرزو                  باشم یک آهو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۰۸
نورالهدی امام رضا



زمان:برای نوشتن راه حل پیشنهادی ات ،ده دقیقه وقت داری .


اجرا:قلقلی نام دوستم است .او پیاده روی را دوست ندارد.

آن قدر چاق شده،که اگر بچه ها هلش بدهندبه جای زمین خوردن ،قل می خورد!


چگونه می توانم قلقلی را تشویق به پیاده روی کنم؟

لطفا تمام راههای پیشنهادی ات را برای دوستم بنویس:

جایزه:راه رفتن کدام یک از حیوانات زیر را بیشتر دوست داری،پاهای همان حیوان را برای خودت رنگ بزن.حالا فکر کن که پاهای ان حیوان مال توست.

مانند همان حیوان ده قدم راه برو.....راستی،یادت نرود در صورتی می تونی این جایزه را انتخاب کنی که راه حل های جالبی  برای قلقلی پیاده کرده باشی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۰۶
نورالهدی امام رضا



مرد با خوشحالی راه افتاد.به زنش گفت:این بار حتما مولایمان را به خانه دعوت میکنم.خانه را برای پذیرایی آماده کن..باید به بهترین شکل از مولایمان پذیرایی کنیم.زن که چشم هلایش از خوشحالی می درخشیداطاعت کرد وسراغ کارهایش رفت.مرد بهسوی خانه امام راه افتاد به امام که رسید وسلام کرد وبا شوق زیادخواسته اش را گفت.چهره امام پر از مهربانی شد.امام گفت:اگر این سه شرط را که میگویم بپذیری به خانه ات می آیم .اوفوری گفت:به روی چشم مولای من آن سه شرط چیست؟بفرمایید تا انجام دهم !

اول آنکه چیزی ازبیرون خانه ات تهیه نکنی.دوم انکه هرچه در خانه داری از ما دریغ نکنی.سوم آنکه به همسر و اهل خانه ات برای تهیه غذا سخت نگیری!

مرد که غرق تماشای چهره ی نورانی امامش شده بود پاسخ داد چشم چشم یا امیر المومنین .هرچه شما بگویید. فقط شما بیایید،من به حرفهای شما عمل میکنم.حضرت پذیرفت ومرد با خیال راحت به سمت خانه اش راه افتاد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۴ ، ۱۵:۱۵
نورالهدی امام رضا



همه می دونیم ظاهر ما آدم ها باهم تفاوت دارد

یکی چاق است ویکی لاغر.

یکی بلند است ویکی کوتاه،بعضی دختر هستند وبعضی ها پسر،اما هیچ کدام از این ها باعث نمی شود که یکی بهتر وبرتر از دیگری باشد.

همانطور که ما انسانها ظاهری متفاوت داریم روحیه هایمان هم باهم فرق می کند.

یکی شجاع است یکی ترسو،یکی خوش اخلاق است یکی بداخلاقو عصبانی ،یکی اجتماعی است وشادیکی گوشه نشین وغمگین .یکی زرنگ واهل کار وتلاش یکی تنبل وراحت طلب.


به روحیه های خود توجه کن

-شجاع هستی یا ترسو؟

-خوش اخلاقی یاعصبانی؟

-زرنگ یا تنبل

-سخاوتمندی یا بخیل

-اجتماعی هستی یا گوشه نشین؟

کمی فکر کن

آیا روحیه های متفاوت،دلیل برتری بعضی از آدم هابربعض دیگر می باشد یا خیر؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۴ ، ۱۴:۳۹
نورالهدی امام رضا