پاهای اسب
گفتیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله شبانه از غار ثور بیرون امدوهمراه راهنمایی مورد اعتماد به سوی مدینه راه افتاد.ازمکه تا مدینه بیش از چهارصد کیلومتر فاصله بود.برای اینکه دشمنان پیامبر را پیدانکنند آن حضرت شبها راه می رفت وروزها گوشه ای به استراحت می پرداخت.فردی به نام سراقه بن مالک که از اسب سواران ماهر حجاز بود ازمحل حرکت پیامبر باخبر شد.سواربر اسب تندروی خود شد وباسرعت به سمت مدینه تاخت تا پیامبر را دستگیر کند یا به قتل برساند وصدشتر از قریش جایزه بگیرد .سراقه به سرعت پیش تاخت تا سرانجام به نزدیکی محلی رسید که پیامبر وهمراهانش در انجا استراحت کرده بودند.براساس نوشته ابن کثیر از دانشمندان اهل سنت ،ابوبکر از دیدن این وضع باز ترسید وپیامبر او را دل داری دادوفرمود نترس واندوهگین مباش !خدا با ماست .سراقه که خود را در صد قدمی گرفتن جایزه می دید خوشحال پیش می رفت که