آقاشما مثل گلی
من میشوم پروانه ات
ازراه دوری آمدم
مهمان شوم درخانه ات
امروزازپشت ضریح
آهسته بوسیدم تورا
ما اهل شهر بهشتیم با پادشاهی آسمانی
باپادشاهی که امام است نورخدادر زندگانی
سلطان ما هرگز ندارد زندان وزندانبان وسرباز
هرلحظه هر کس که بخواهد می بیندش او بادرباز
تا به حال فکر کرده ای آسمان در است
پشت در،چه چیز هایی که ندیده ایم؟!
روی سقف شب ،
این همه چراغ کوچک وبزرگ
نورهای سبز وآبی وسفید
آری آری آن ستاره ها وماه
بعد ان سیاه نقطه نقطه،روز پر امید
این همه قشنگی عجیب را خدا
خدای مهربان آفریده است