پاتوق مجازی نورالهدایی ها

پاتوق مجازی نورالهدایی ها



گل های قشنگم توی آخرین ساعات از زمستان 93هستیم.کم کم داریم وارد بهار طبیعت میشیم .یک سال رو پشت سر گذاشتیم وبه لحظات تحویل سال نزدیک میشیم.بیاییم توی این لحظات پایانی سال از خدای مهربون بخوایم تا سالی پربرکت رو برای همه مون رقم بزنه.بیایید از خدای مهربون بخوایم تا امسال رو سال ظهور آقامون امام زمان عجل الله تعالی فرجه قرار بده تا با تحقق این وعده الهی شادی نصیب وروزی همه مردم جهان بشه واز همه مهمتر،قلب خود آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه ومادر بزرگوارشون حضرت فاطمه سلام الله علیها شاد بشه.

مومن زدل امیدوارش پیداست          از حال دعای انتظارش پیداست

یا فاطمه گفتیم که باران آمد     سالی که نکوست از بهارش پیداست

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۳ ، ۲۰:۰۱
نورالهدی امام رضا



پیامبراکرم صلی الله علیه وآله در آخرین سال عمر خویش تصمیم گرفتبه مکه برود.از مسلمانان دعوت کرد هرکس توانایی دارد در مراسم حج شرکت کند .به سفارش پیامبرصلی الله علیه واله گروه زیادی از مسلمانان راهی مکه شدند.اعمال حج را همراه پیامبر انجام دادندوبعداز اعمال حج همراه پیامبر صلی الله علیه واله به سمت شهرو دیار خود حرکت کردند.چندین روز در بیابانهای سوزان وخشک حجاز راه پیمودندتا روز هجدهم ذی الحجه به مکانی به نام غدیر خم رسیدند..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۳ ، ۱۷:۲۰
نورالهدی امام رضا


بوی اسفند وگلاب                     می زند توی حرم

خادمی یک تاج گل                   می گذارد بر سرم

مثل اینکه هر طرف           صد ستاره روشن است

در رواق وصحن ها              صدفرشته با من است

توی قلبم آمده                      نوری از هفت آسمان

جشن تکلیف من است              بهترین جای جهان

من که مهمان توام                یاعلی موسی الرضا

پس دعا کن تاشوم                     بنده ی خوب خدا

تو دعاکن قلب من                  جای خوبی ها شود

در پناه نور تو                                  پاک باشد تا ابد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۴۶
نورالهدی امام رضا


زمان:

گل های مهربونم این تمرین را کمی بعد از خواندن متن انجام بدید.درطول این مدت به معنی خوشی واقعی فکر کنید.برای نوشتن راه حل هایتان به اندازه یک بستنی خوردن وقت داریدپس عجله کنید.

اجرا:

یک روز عید وتعطیلی است شما با دوستانتان دور هم جمع شده اید.می خواهید لحظه های خوب وخوشی را در کنار یکدیگر داشته باشیداما نه وسیله بازی دارید،نه خوراکی،نه پول ونه......

راستی چطوری می توانید شاد باشید؟!

تمام کارها و راههایی که می تواند تورا به شکلی فراموش نشدنی شاد کند بنویس!

برای اینکه بهترین راه حل را پیدا کنی ،برای خودت شادی را معنی کن.شادی واقعی وفراموش نشدنی چیست؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۲۴
نورالهدی امام رضا



خداوند در سوره التین آیه ی 4 می فرماید:((انسان را در بهترین صورت ونظام آفریدیم))

آیا می دانید؟

بدن شما مانند یک دستگاه شگفت انگیز می باشدکه از چند قسمت مختلف ساخته شده است  وهمه ی قسمت ها با یکدیگر پیوند دارند.بعضی از قسمت ها در بیرون بدن هستندوبه راحتی می توانیم آنها را ببینیم .قسمت های زیادی در درون بدن هستند.

قسمت های درون بدن درست به همان اندازه اهمیت دارند،هرچند که نمی توانیم آنها را ببینید.

آیا می دانید؟

بدن شما هرروز کارهای گوناگونی برای انجام دادن دارد تا شما را زنده وسلامت نگه دارد:

-شما نفس می کشید.

-می خورید و می آشامید

-قلب شما ضربان دارد(می تپد)

فعالیت می کنید.

-مواد زاید را دفعمی کنید.

-استراحت می کنید.

-می خوابید.

آیا می دانستیدکه بیشتر بدن شما از آب تشکیل شده است.؟

تقریبا3/4وزن بدن شما آب است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۰۴
نورالهدی امام رضا

مادر به زهره گفت:به کبریت دست نزن خطرناک است.آن وقت خودش با کبریت گاز را روشن کرد.زهره گفت:اگر خطرناک است چرا مادر خانه کبریت داریم؟مادر گفت:اگر با آن اجاق گاز را روشن کنیم خطرناک نیست.اما اگر آن را روشن کنیم وروی فرش بیندازیم خطرناک است.زهره گفت:پس کبریت هم مفید وهم خطرناک است.مادر گفت:درست است وماهی تابه را روی شعله ی آتش گذاشت.زهره پرسید راستی چه چیزهایی مثل کیریت هم مفیدند وهم خطرناک؟مادر گفت:بهتر است خودت بگردی و پیدا کنی.زهره بعد از مدتی با یک کاغذ پر از اسم برگشت وگفت:پیدا کردم.مادر گفت:چی پیدا کردی ؟زهره گفت:اینکه چه چیزهایی هم مفیدند وهم خطرناک.مثلا وقتی با لیوان آب می خوریم مفید است اما اگر تکه ای از آن بشکند ودست کسی را ببرد خطرناک است.یا مثلا وقتی مریض هستیم اگردارو بخوریم مفید است اما گر اشتباهی دارو بخوریم خطرناک است...

مادر زهره را در آغوش کشید وگفت:درست است.حالا برو خوب به اطراف نگاه کن وببین دیگر چه چیزهایی پیدا می کنی.

تو هم در پیدا کردن چیزهایی که هم خطرناکند وهم مفید به زهره کمک کن.

1-

2-

3-

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۳ ، ۱۶:۰۱
نورالهدی امام رضا

زنگ که زدم ،چند لحظه بعد صدای آبجی نجمه را شنیدم که گفت:کیه؟گفتم:منم آبجی.احمد آقا!لطفا در رو باز کن!آبجی که می خندید گفت:بفرمایین احمد آقا وسپس دکمه در باز کن را زد.مادر داشت جانمازش را جمع می کرد .سلام دادم.آبجی نجمه گفت:چه خبر احمد آقا! وکلمه آقا را آن قدر کشید که هم من وهم خودش به خنده افتادیم.لباس مدرسه ام را عوض کردماز اتاق که بیرون آمدم گفتم:راستی یه معما؟کی می دونه کدوم نماز رو بدون وضو هم میشه خوند؟نجمه گفت:این که خیلی راحته آقای دانشمند.وقتی آب پیدا نکنیم یا آب برامون ضرر داشته باشه.به جای وضو تیمم می کنیم ونماز می خونیم.!گفتم نه!منظورم جاییه که یه آدم می تونه وضو بگیره ولی بدون وضو هم نمازش درسته؟نجمه رفت توی فکر.مادر که از توی آشپزخانه آمدسفره وقاشق وبشقاب آورد.پرسیدم مامان جون شما می دونین؟وجواب شنیدم:میدونم پسرم!ولی فعلا باید سفره را آماده کنیم تا چند دقیقه دیکر باباتون هم از مسجد میاد وباید نهار بخوریم.بابا که آمد هنوز ننشسته بود که نجمه دوباره معما رو مطرح کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۲۵
نورالهدی امام رضا


در برخورد انسان ها با یکدیگر چیزی به زیبایی ادب نمی رسد.ادب در هرکه وهرکجا باشد،انسان با ادب را عزیز ودوست داشتنی می کندباید ادب را آموخت،به کار بست تا روابطی زیبا وسالم میان افرادبرقرار باشد.ادب ،یعنیسخنانی زیبا ورفتاری خوب با دیگران(از کوچک وبزرگ و آشنا وبیگانه .مسلمان وکافر و...)داشته باشیم واز به زبان اوردن کلمات زشت وانجام رفتار ناپسند دوری کنیم.

ادب را از امام رضا علیه السلام بیاموزیم!

یکی از یاران امام رضا علیه السلام به نام ابراهیم ابن عباس می گوید:هرگز ندیدم امام رضا علیه السلام با زبان ،کسی را بیازارد..هرگز سخن کسی را قطع نمی کرد.در حضور دیگری پایش را دراز نمی کرد.هرگز ندیدم به کسی از خدمت کاران  وغلامانشان بدگویی کند.خنده ی او قهقهه نبود بلکه لبخند بود.هرگز نیازمندی را که می توانست نیازش را برآورده کند رد نمی کرد.

شمابگو:شما اگر بخواهی با ادب سخن بگویی ،چگونه حرف می زنی ؟

اگر بخواهی با همکلاسی هایت مودبانه برخورد کنی ،چگونه رفتار می کنی؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۳ ، ۱۴:۳۴
نورالهدی امام رضا


به خانه که رسید،یک راست سراغ انباری رفت.در انباری قفل بود وهیچ یک از اعضاء خانواده اش حق نداشتندبه خوردنی های توی انباری دست بزنند.حضرت علی علیه السلام در انباری مقداری گندم وروغن وخرما گذاشته بودتا میان خانواده های فقیر تقسیم کند.روز سخت وپرکاری را پشت سر گذاشته بود.خسته بود اما مثل شبهای پیش ،در انباری را باز کرد وچند تا کیسه وظرف برداشت وتوی آنها خرما وعسل وروغن وگندم ریخت.کیسه ها وظرف ها را به دوش کشیدوراه افتاد.قنبر که در خانه ی حضرت علی علیه السلام کار می کرد ،جلو رفت وگفت:شما هرشب این کار را می کنید.اجازه بدهید امشب من همراهتان باشم وبارتان را به دوش بکشم.حضرت علی علیه السلام گفت:می توانی همراهم باشی.ولی دوست دارم این بار را خودم به تنهایی ببرم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۴۱
نورالهدی امام رضا



یکی از مدادرنگی هایت را انتخاب کن،با مدادت یک نقاشی بکش.باهمان مدادت،نقاشی ات را رنگ کن.چطوری؟

-نوک مدادت را محکم روی کاغذ فشار بده ویک گوشه از تصویر را رنگ کن.

-یک قسمت دیگر از نقاشی ات را انتخاب کن،این بار نوک مداد را کمی آرام تر فشار بده ورنگ آمیزی کن.

-به همین ترتیب از شدت فشار دادن نوک مداد روی کاغذدر موقع رنگ آمیزی کم کن واین کار را آنقدر ادامه بده تا رنگت،به سفید نزدیک شود.

-چند تا رنگ با همان یک مداد درست کرده ای......

می بینی که توانایی ها،زور وقدرت خود را می توانی کنترل کنی.مثلا به تدریج فشار دستت را روی قلم وکاغذ کم یا زیاد کنی.حالا امتحان کن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۱۳
نورالهدی امام رضا