پاتوق مجازی نورالهدایی ها

پاتوق مجازی نورالهدایی ها


پسر زرنگ ودختر باهوشم

حتما خودت رو یک فرد مسئول می دونی!چرا؟

برای اینکه هر گاه به خودت ویا کسی قول می دی،تلاش می کنی آن را به خوبی انجام بدی.مثلا اگر چند روز پیش به مادرت قول دادی که در خرید منزل وبعضی از کار ها به او کمک کنی از آن موقع،قبل از اینکه مادرت از تو درخواستی بکنه،کارها را انجام می دی چون در یک برگه تمام قول هاتو یادداشت کردی  وروی در کمد اتاق زدی وبا نگاهی به آن می دونی چه باید انجام بدی.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۳ ، ۱۶:۳۷
نورالهدی امام رضا



پیرزن چادر گل دارش را سرش کرد وزنبیلش را برداشت واز خانه بیرون رفت.صبح شده بود وکرکره مغازه ها یکی یکی بالا می رفت.خیابان ها پر شده بود از آدم هایی که با عجله این طرف و ان طرف می رفتند.پیرزن سرش رابلند کرد وبالا را نگاه کرد .گلدسته های حرم امام رضا علیه السلام از آن بالا نگاهش می کردند وبه او لبخند می زدند.گنبد طلایی حرم زیر نور خورشید برق می زد.پیرزن با لبخند سرش را خم کرد وگفت:

السلام علیک با علی بن موسی الرضا

سلام امام مهربان! صبحتان به خیر.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۳ ، ۱۵:۳۳
نورالهدی امام رضا


گل های مهربونم این نامه قشنگ رو دختر گلم خانم نرگس نجاری 12 ساله از تهران برامون ارسال کردن.ممنونیم از شما نرگس خانم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۳ ، ۱۵:۱۱
نورالهدی امام رضا

یکی بود یکی نبود

پیرمردی بود که مزرعه ی کوچکی داشت ویک گاو.گاو را به مزرعه اش میبرد وزمین کشاورزی اش را شخم میزد.دانه می کاشت وچشم به اسمان داشت تا باران رحمت خدا ببارد واو به نان ونوایی برسد.کشاورز شب ها گاو را به طویله می برد ،کاه وعلف جلوی گاو می ریخت تا دوباره صبح شود وبه سراغش بیاید .صبح شیر گاو را می دوشید وگاو را به مزرعه می بردتا هم علفی بچرد و هم زمین را شخم بزند .یک شب گدای دوره گردی به روستای پیر مرد وارد شد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۳ ، ۱۴:۵۱
نورالهدی امام رضا



کاش بگویی به من، مادر من از وضو

کاش بدانم که چیست،معنی این شستشو

چرا وضوبگیریم؟چرا دودست وآرنج؟

مسح سرو پا چرا؟چرا همیشه این رنج؟

گفت به من مادرم:آب از آسمان است

هدیه ای از خداوند.وضوی ما از آن است

آب همان زندگی است،طراوت وتازگی

نشانه حیات است،چشمه زایندگی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۳ ، ۱۷:۴۹
نورالهدی امام رضا


گل های مهربونم،این نقاشی زیبا کار دوست خوبمون خانم زهرا ثنایی 10 ساله از جهرم.ممنونیم از دختر خوبمون زهرا خانم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۳ ، ۱۶:۱۸
نورالهدی امام رضا



آن روز عصر خانه ی مادربزرگ خیلی شلوغ بود.همه ی قوم وخویش ها آن جا جمع بودند.خاله،عمه،دایی وعمو.نسرین هم با پدر ومادرش به خانه ی مادربزرگ رفته بودوهمه خوشحال بودند.برگترها مشغول پختن غذاوچیدن میوه وشیرینی بودند.این شلوغی ومهمانی برای این بود که مادربزرگ از زیارت خانه خدا برگشته بود.بچه ها با خوشحال باهم بازی می کردند.آن روز برای نسرین روز خیلی خوبی بود.چون باز هم می توانست درکنار بچه ها باشد وبا انها بازی کند.نسرین بادختر خاله اش طاهره طناب بازی می کرد.طاهره پرسید:نسرین نماز ظهر وعصر را خواندی؟نسرین به اسمان نگاه کرد وگفت:"نه ولی هنوز وقت داریم.حالا تا غروب خورشید خیلی مانده است"طاهره گفت:پس باز هم بازی می کنیم بعد نماز می خوانیم."

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۳ ، ۱۵:۴۳
نورالهدی امام رضا




بچه های عزیزم،

"درمتن زیر بعضی از حروف الفبا نوشته شده اند.لطفا آنها را در کنا هم قرار دهید تا به حدیثی از امام رضا علیه السلام برسید:"

یکی از کا....های که بعضی از انسان ها انجام می دهند(گریه کردن )است.گ...یه کردن به علت های مختلفی اتفاق می افتد.

بعض...ها به خاطر دوری از عزیزان خودگری..... می کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۳ ، ۱۴:۳۹
نورالهدی امام رضا


شما چه کاره می شوید؟

بچه ها،کلاس را روی سرشان گذاشته بودند.مبصر که خیلی لاغر بود،هرچند ثانیه یک بار کف دست استخوانی اش را به میز فلزی معلم می کوبید تا ساکت شوند،ولی انگار نه انگار!آخر که دید کسی حواسش به او نیست،به طرف در کلاس رفت تا منتظر آقا معلم شود.چند لحظه بعد بچه ها با صدای برپا از جا بلند شدند.زنگ انشاء بود.بدون معطلی دفتر ها باز شد،اما چیزی برای خواندن نبود.چون معلم گفته بود جلسه ی بعد همه بایدانشای خود را توی کلاس بنویسد.چیزی که لازم بود موضوع انشاءبود.معلم آن را با گچ قرمز روی تخته نوشت:

دوست دارید در آینده چه کاره شوید؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۳ ، ۱۴:۰۹
نورالهدی امام رضا


گل های مهربونم،

همونطور که می دونین سوره ی توحید،نام های دیگه ای هم داره مثلا:مثل((اخلاص))(یعنی خالص کردن)،((قل هوالله)) و((اساس)). این سوره بعداز سوره ی ناس به پیامبر خدا توی مکه نازل شده .ماجرای نازل این سوره هم ،از امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده که :یهودی ها از پامبرخدا صلی الله علیه وآله می خوان که خداوند رو براشون توصیف کنه(از خدابراشون بگه).پیامبرصلی الله علیه وآله تا3روز سکوت می کنندوجواب یهودی ها رو نمی دن،تا اینکه سوره ی توحید از طرف خدای مهربون نازل میشه وپیامبر صلی الله علیه وآله هم به یهودی ها پاسخ ی دن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۳ ، ۱۸:۰۴
نورالهدی امام رضا