پاتوق مجازی نورالهدایی ها

پاتوق مجازی نورالهدایی ها

صبرکن تا حرفم تمام بشود

يكشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۳، ۰۴:۳۶ ب.ظ


مادر با تلفن حرف می زد.امیدگفت:مامان!کفش من کجاست؟

مادر سرش را تکان دادکه یعنی صبر کن.    امید باز گفت:اسباب بازی ام کو؟   پیدایش نمی کنم.

مادر دستش را تکان داد که یعنی صبر کن امید گفت:می شود بگویی تراشم کجاست؟

مادر حرفش را تمام کرد وگوشی را گذاشت....اخم هایش را در هم کشید.امید گفت:چرا عصبانی هستی؟مگر من چکار کرده ام؟

مادر گفت:اصلا نفهمیدم چی گفتم.بس که سوال کردی.امید گفت:خب کار داشتم.

مادر گفت:نمی توانستی صبر کنی ؟امید گفت:نه.

امید توی حیاط با دوستش حرف می زد.مادر گفت:امید صندل های من کجاست؟امید گفت:الان می آیم.

مادر گفت :به گلدان ها که آب دادی ،آب پاش را کجا گذاشتی؟بیا پیدایش کن لازمش دارم.امید گفت:دارم بازی می کنم.

مادر گفت:کتاب جدول مرا ندیدی؟امید با دلخوری حرفش را قطع کرد وگفت:مامان من دارم حرف می زنم.هی صدایم می کنی.نمی شود کمی صبر کنی؟

مادر گفت:نه!حالا فهمیدی وقتی با تلفن حرف می زنم وهی صدایم می کنی چقدر بد است؟

امید گفت:بله خیلی بد است.

مادر گفت:پس من صبر می کنم تا حرف هایت با دوستت تمام بشود.امید گفت:من هم این بار صبر می کنم تا حرف های شما تمام بشود.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۶/۲۳

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی