مادرپدرش
حضرت محمدصلی الله علیه وآله به فکر مردم بود.می خواست مردم را از کارهای زشت باز داردوآن هارا به کارهای خوب دعوت کمد.پیامبر خداصلی الله علیه وآله به سراغ مردم می رغت وبا ان ها حرف می زد،حرف های آن حضرت در تعدادکمی از مردم اثر می گذاشت وتعداداندکی از مردم مسلمان می شدند.
فاطمه ی کوچک این تازه مسلمان ها را می دید که هرروز کنار پدرش می نشستندوآیه های قرآن را گوش می دادند،...فاطمه علیهاالسلام آیه های قرآن را می شنید وآیه ها در روح اواثر می گذاشت.فاطمه علیها السلام یاد می گرفت که فقط در برابر خدا سجده کند،فقط خدا را بپرستد.فاطمه علیها السلام می فهمید که هرکس کار خوبی انجام دهد،پاداش خوب می گیرد.ایمان آوردن اندک اندک مردم به اسلامفبت پرست ها را سخت ناراحت می کرد.آنها نقشه های زیادی برعلیه پیامبر صلی الله علیه وآله ویارانش می کشیدند،ولی باز هم حضرت محمد صلی الله علیه وآله مردم را به خداپرستی دعوت می کرد.اذیت وآزار مشرکان باعث شد تا رسول خداصلی الله علیه وآله ومسلمان ها خانه های خود را در شهر مکه ترک کردندوبه دره ای نزدیک شهر رفتند ودر ان جا منزل کردند.فاطمه کوچک هم باپدر ومادش به ان جا رفت.آن ها سه سال در آن دره خشک وبی آب وبی سرپناه زندگی کردند.زندگی در ان دره آنقدرسخت بود که بعد ازسه سال وقتی مسلمان ها به شهر مکه برگشتند،بیماروشکسته شده بودند،بیشتر از همه به خدیجه علیهاالسلام مادر مهربان فاطمه علیها السلام سخت گذشته بود.همسر پیامبرصلی الله علیه وآله آنقدر بیمار شده بود کهخیلی زود از دنیا رفت.بعد از اوابوطالب عموی پیامبرصلی الله علیه وآله از دنیا رفت.با رفتن خدیجه علیهاالسلام دل وچک فاطمه سلام الله علیها شکست.حالامحمدصلی الله علیه وآله برای فاطمه سلام الله علیها هم پدربود هم مادر.حضرت محمدصلی الله علیه وآله که خدیجه را از دست داده بودتنها بود وفاطمه سعی می کردجای خالی مهربانی های مادرش راپر کند.حالا هروقت پیامبر خدا بادلی پر درد به خانه می آمد ،فاطه علیهاالسلام بود که باپدر حرف می زدواورا دلداری می داد.فاطمه علیهالسلام نوجوان انقدربه پدرش مهربانی کرد که حضرت محمد صلی الله علیه وآله اورا(( ام ابیها یعنی:مادرپدرش نامید)) .
امام رضا علیه السلام از پیامبرصلی الله علیه وآله روایت نقل می کند که فرمود:خداوند برای غضب فاطمه علیها السلام غضب می کندوبا رضایت او راضی می شود.(هزارویک حدیث رضوی،ص 135)
