پاتوق مجازی نورالهدایی ها

پاتوق مجازی نورالهدایی ها

سلام بر امام خوبم

شنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۴، ۰۴:۱۴ ب.ظ

داستان کوتاه




پیرمردخادم کلاهش را به سرش گذاشت وبه طرف حرم راه افتاد.
روز قشنگی بود.روزی گرم وآفتابی.انگار شهر زیباتر از همیشه شده بود.خورشید هم شاد بود .درخشان تر از همیشه به زمین می تابید.نورش به گنبد طلایی حرم که می خورد ،گنبد زرد وقشنگ همچون تکه ای از خورشید می درخشید.مردم ،پیرو جوان وزن ومرد با لبخندهایی زیبا روی لبهایشان از هر طرفی به طرف حرم حرکت می کردند.می رفتند که امام مهربانشان را ببینند وبا او ساعتی درد دل کنند .پیرمرد خادم روبروی حرم که رسید ،ایستاد.به گنبد طلایی نگاهی انداخت وزیر لب گفت:سلام امام خوبم ،امام رضا علیه السلام،سلام بر بزرگی ومهربانیت.سلام بر گنبد درخشان چون خورشیدت.سلام بر این همه زایر خوب وخندانت.سلام بر این روز قشنگ که روز میلاد شماست.سپس به رسم ادب کلاهش را از سرش برداشت وتعظیم کنان گفت:السلام علیک یا علی بن موسی الرضا.
السلام علیک یا ضامن آهو.السلام علیک یا امام عزیز....صدای صلوات زایران وپرواز کبوتران آسمان حرم را پر کرد.



نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی