به حمام می روم موهایم را شانه می کنم.بعد لباسهای قشنگم را می پوشم.امروز می خواهم پیش یک آدم مهربان وبزرگ بروم.آنجا می خواهم با خدا حرف بزنم چنددعای کوچک ویک دعای بزرگ دارم .یک دعا برای پدر ومادر وخواهرم،یکی برای معلمم،یکی هم برای دوستم وخودم،ولی دعای بزرگ یک راز است.
خدای خیلی خیلی بزرگم وخوبم !توآنقدر بزرگی که هر دعایی بکنم می توانی انجامش بدهی .قول می دهم چیزهای الکی از تو نخواهم ،از تو می خواهم همه مریض ها رو خوب کنی،مثل خواهرم که هر روز مجبور است آمپول بزند.می دانم که تو خیلی خیلی مهربانی!مادرم در بیمارستان کار می کند واز مریض ها مواظبت می کند.او به کمک های تو نیاز دارد..